کمپين يک روز بدون گناه

یک روزِ بدونِ گناه

یک روزِ بدونِ گناه

بی شک می نگری ای خدای من
از خوفت، جریان اشکم را
و از ترست، پریشانی دلم را
و از هیبتت، لرزش اعضایم را
این همه شرمساری من به خاطر سوء رفتار من است،
و به همین خاطر از شدت زاری به درگاهت، صدایم فروخفته
و زبانم از راز و نیاز با تو بازمانده ... (قسمتی از دعای 16 صحیفه سجادیه)

در اینجا گرد آمده ایم تا با همکاری و همراهی یکدیگر قدمی برداریم به سوی معبود خویش. می دانیم دانستن بیشتر، مسؤولیت بیشتر به همراه دارد و ندانستن، عذاب. پس با امید به فضل و رحمت پروردگار عالمیان به سوی دانایی قدم برمی داریم، شاید جزءِ رستگاران قرار گیریم.
دوست عزیزم با خواندن پست های این وبلاگ یا به نیازمندی ما پی خواهی برد و یا به ناآگاهی خود. در حالت اول مسلمانی ما ایجاب می کند که به اعضای وبلاگ در راه رسیدن به هدفشان کمک کنیم و در حالت دوم دانسته های جدیدمان، مسؤولیت های جدید را به همراه خواهد داشت.

اگر دوست دارید در این مسیر با ما همسفر شوید، کافی است یک یاعلی بگویید...

ما به آمدن مردی از جنس باران سخت امیدواریم.
شاید او نیز به یاری ما امیدوار شود...

و العاقبه للمتقین

سلام بر اساس جدول، گناه خانواده در صدر جدول قرار داره و این هفته روی اینکه چی میشه تا ما یه سری کارایی که کلا ممنوع هست وگناهه؛ روی خانواده خودمون انجام میدیم.

مثلا چی میشه که به خانوادمون دروغ میگیم؟

چرا با خانوادمون گهگاهی رابطه بدی داریم و چرا بعضی مواقع بهشون با حرکات و زبانمون بهشون توهین می کنیم؟

این مسئله وقتی نگران کننده تر میشه که میبینیم در اسلام و قرآن سفارشات مکرر در مورد نیکی با اعضا خانواده و خصوصا با پدر و مادر کرده! 

دلیل این حرکات ناشایسته مون در برابر اعضا خانواده به نظر شما چی میتونه باشه و برا مقابله با اون چه راهکارهایی رو پیشنهاد میدین؟!

خواهش میکنم همه دوستان خواننده در این بحث شرکت کنند.

ممنون

+التماس دعا

جناب اهل کسا سوال خوبی رو پرسیدن در نظرات

حالا میفرمایید چیکار کنیم؟

+لفا بحث رو ادامه بدید دوستان

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۰۲

نظرات (۲۳)

۲۷ آذر ۹۴ ، ۰۳:۰۶ آریانا م.ف
به نظرم دنیای تکنولوژی پارازیت ها ترافیک همه ی اینا باعث بی عصابیه افراد بی احترامیه متقابل شده. خیلی بدهو
چندروز پیش تو اتاقم داشتم با لب تاب ارزیابی اساتید میکردم مامانم گفت بیا بزن رو شبکه های استانی. داییم بود. بعد داد زدم چندبار بهت بگم چرا یاد نمیگیری. هی فت افرین بیا دیگه. من با غر پا شدم رفتم گفتم مگه سواد نداری چرا یه جوری میکنی انگار نمیتونی یاد بگیری. اون لحظه باعث نارحتی مامانم و بیشتر از اون نارحتیه خودم شدم در حالی که میشد با راحتی چنین مسئله ی کوچیکیو حل کرد. اما تا فهمیدم تند رفت بعد چند دیقه گفتم مامان معذرت میخوام بخدا داشتم فلان کارو میکردم بی عصابمو اینا.تازه رفتم بغلش کردم بوسیدمش(مادرا تا ببوسیشون همه چیز یادشون میره اینو مطمعنم) ولی خوب میگم علت این رتفترام بی عصابم بود. 
یا گاهی دراز کشیدم میگم بابا برام اب بیار البته بابام اصلا اعتراضی نداره و برام میاره. 
یا اونروز تو ماشین کیفم و واسیل زیادی رو صندلی جلو بود بابام میخواست ببرم دانشگاه گفتم بابا درو میبندم ماشینو برد بیرون درو بستم رفتم بشینم دیدم ورشون داشته که من بشینم بده بقلم بهش گفتم خودم دست داشتم خو برشون دارم چرا زحمت کشیدی. البته زیاد لحنم بد نبود ولی بابام گفت من کار اشتباهی کردم برشون داشتم؟ وو یعنی ناراحت شد . اصلا گاهی علت بی عصابیامو نمیبینم. و این در صورتیه که پدر و مادرم هردوشون به اندازه کافی تحصیل کرده هستن . و یا حداقل پدرم اونقدری باسواد هست که هیچوقت به پاش نمیرسم حتی تو تکنولوژی. و نمیتونم بگم تفاوت نسلی علتشه چون بازم اختلاف سنیمون به چندین دهه بر نمیگرده.
به نظرم علت اساسیش همین شلوغیه دوران افسردگی جونا گرد غم دلزدگی از تکنولوژیه 
خیلی هم عالی انشاالله همه بتون نه این گناه را بلکه تمامی گناهانشون را پاک کنن
مشغله فکری و دقدغه های زیادی که خارج ازمحیط خونه به آدم تحمیل میشه نا خوداگاه کوچکترین ظرفیتی برای حتی تلنگری از جانب خانواده به جا نمیذاره!
و چه دیواری کوتاه تر از دیوار خانواده برای خالی کردن عقده های بیرون خانه!
نه شکایتی میکنن ازت تو دادگاه نه دیه ای..... تهشم با یه معذرتخواهی ساده حله دیگه....

به نظر من دلیل خیلی از این مشکلات اینه که افراد سعی نمیکنن تفاوت شرایط طرف مقابلو با خودشون ببینن ...

مثلا بابای من انتظار داره رفتار من در مقابلش مثل رفتار خودش با پدر و مادرش باشه... خوب نمیشه... من فرق میکنم، فکرم اخلاقم... حتی باورهام ...

خودمم همینطورم ، انتظار دارم خواهر کوچیکه مثل بچگی من رفتار  کنه، خوب نمیشه ، اون یه دنیا داره من یه دنیا....

بعد اینا باعث دل شکستن، دروغ گفتن، ناراحت کردن همدیگه و ... میشه . 

من فکر میکنم دلیل اصلیش عدم درک متقابل در شرایط ها و زمان های مختلفه .
مثلا یکی از اعضا خسته از بیرون میاد خونه و هنوز سلام نداده سیل سوالات سرش پیاده میشه و همین باعث بروز پرخاشگری میشه 

سلام

اره بنظرم..درک متقابل خیلی میتونه از این خشم و کدورت ها جلوگیری کنه...البته خیلی وقت ها هم هست که آدم درک نمیشه و طبیعی هم هست...ممکنه طرف مقابل شما خیلی از شما خسته تر باشه!

(این نظر تو هرزنامه ها جامونده بود)
سلام
گاهی اوقات اعضای خانواده می دونن روی چه موضوعی و چه چیزی حساسی، بدتر دست می ذارن روی همون.
گاهی هم من متوجه نگرانی اونا در مورد خودم نیستم

گاهی وقت ها هم ما به نظرمون یه کاری غلطه، از طرفی هم اون کسی که داره این کارو انجام می ده خیلی دوستش داریم. این دو تا عامل باعث می شن که فکر کنیم با پرخاش باید اونو ادب و تربیت کنیم، چون زبون خوش جواب نمی ده :)
بله اهل کسا دقیقا موافقم با این حرفتون . زبون خوش جواب نمیده :)
سلام
حالا می گید چی کار کنیم؟
۰۲ دی ۹۴ ، ۰۲:۴۳ آریانا م.ف
مگه پرخاش کردن جواب میده؟
ما تو کمال ارامش تمام نصایحمونو انجام میدی و هر حرفی ک لازمه میزنیم. قرار نیست به زور شمشیر کسی رو قانع کنیم.
هرکسی راه خودشو باید بره. تنها کاری ک میتونیم بکنیم براش دلیل و برهانه قبول نکرد تنها کاری ک باید بکنیم پذیرفتن تفاوت هاست. وو همایت نکردن از اون شخص و انجام ندادن اشتباهات اون.
پرخاش لازم نیست.
حتی توی دین هم نمونه ی عالیش فتح اسلامه. اگر قرار بود با زور شمشیر کسی رو مسلمون کرد باید به پیامبری پیامبر شک میکرد.
دین ما دین مهربانیه نه پرخاش. پس کافیه فقط راهنمایی کنیم. ما وظیفمونو انجام دادیم. 
البته در مواردی هم اگر لازمه باید به دیگران اطلاع بدیم که اون شخص رو گوشزد کنن بهش. یا ی تلنگر باشه.
چ بسا پرخاش ما شرایط رو بدتر کنه و وای بر ما اگر اینگونه بشه.
ممنون
۰۲ دی ۹۴ ، ۱۰:۰۸ ❤منتـــظر المـهـدی❤
گاهی اوقات خودشون باعث میشن......
باید درک متقابل ایجاد کنیم. ولی خیلی سخته فک کنم! باید بشینیم حرف بزنیم که اونم بستگی به این داره که تا چه حد راحت باشیم با اعضای خانواده.
 اگر ما به خودمون حق می دیم که با پرخاش صحبت کنیم، پس باید به اعضای دیگه هم حق بدیم اگر جایی فکر کردن کار ما اشتباهه با پرخاش باهامون صحبت کنن.

اما ما که اشتباه نمی کنیم، این اونا هستن که اشتباه می کنن. پس اونا باید ادب بشن نه ما:)
سلام :)
من سعی میکنم با خانوادهه به این مشکلها نخورم یعنی خیلی وقتها هم کوتاه اومدم . ولی منتظر نتیجه نظرات این پستم
۰۳ دی ۹۴ ، ۱۴:۴۷ سحر خانم
هر چی سن بالا تر میره درک کردن ها کم ترر میشه و اون فرد توقع داره تا درکش کنن تا اینکه بخواد کسی رو درک کنه
توقع داره عزیزانش درکش کنن
منظورم پدر مادرهامون بودن
آره رفتار و درک و احساس و دنیای هممون باهم فرق داره
ولی مهربانی رو هرکس بلد هستش
یه روزایی حالم که بده
میگم عیب نداره
شاید من آفریده شدم تا دیگران رو خوشحال کنم
با بقیه که خوب رفتار میکنم ناخوداگاه حال خودمم خوب میشه

در مورد بد اخلاقی تو خانواده باید بگم
که هر کاری هم که بکنیم
بگیم نه ما صد در صد خوبیم
نمیشه
گاهی واقعا نمیشه
گاهی یاد بدی که در حقت کردن میافتی و نمیتونی که خوب باشی....
گاهی یاد عصبانیت هایی که سرت خالی کردن بخاطر یه نفر دیگه که میافتی نمیتونی که خوب باشی...
دلیل که نتونستن ها هم ایمان ضعیف هستش

یاعلی
گاهی یادمون میره داریم برای چی درس میخونیم؟
داریم برای کی کار میکنیم؟
داریم برای چی و کی پول در میاریم؟
گاهی یادمون میره که یه روزی همه ی این افرادی رو که کنارمون هستن رو از دست میدیم
گاهی یادمون میره که باید کاری کنیم که نگن خوب شد مرد
گاهی یادمون میره که ما مسلمان هستیم و الگوی ما تو زندگی حضرت محمد (ص)هستش
و افسوس که این گاهی ها همیشگی شدن...

اگه درس میخونم برای اینه که علمم زیاد بشه
درسته که علم و عقل و شعور باهم فرق دارند
ولی علم کسب میکنیم تا به ارامش برسیم
پول در میاریم که راحتی زندگیمون زیادتر بشه
ولی وقتی یکی از اعضای خانواده داد میزنه و تن اون یکی رو میلرزونه
تمام اینا میشه هیچ و پوچ
اینجاست که دل اون طرفی که لرزید از این داد
میخواد بگه
آقا نمیخوام برام پول بیاری
نمیخوام علم کسب کنی و بیای خونه و منو آزار بدی



سلام
بعضی از اوقات هم آدم از اینکه سربه سر یکی بذاره، لذت می بره. مثلاً نقطه ضعف اونو شناسایی کنه و مدام بزنه تو سرش.
مثلاً یه کلمه ای یا جمله ای رو اشتباه گفته باشه، منم همونو براش دست بگیرم و دائماً تا دیدمش اون عبارتو تکرار کنمو بخندم.
به هر حال دور همیم، باید بگیم و بخندیم. نمی شه که همش نوحه خوند. تازه اگه من حق نداشته باشم سربه سر خواهر یا برادرم بذارم، پس اونا به چه دردی می خورن؟
از طرفی درس عبرتی می شه براشون که دیگه اشتباه نکنن. این کار من به نفع خودشونم هست، این طوری تربیت می شن. :)
ممنون استفاده کردم از نظرات دوستان.نمیدونم چی بگم. به نظرم سعه صدرمون کم شده و نمیتونیم درست با هم صحبت و برخورد کنیم.

باسمه تعالی

سلام

اگر اجازه بدهید نظرات رو جمعبندی کنم.

اغلب دوستان به معضل خشم و عصبانیت در برابر اعضای خانواده اشاره نموده­ اند. این دوستان دو دلیل را برای وقوع این اشتباه ذکر کرده اند.

1-    سعه ­ی صدر

سه نفر از دوستان کم شدن سعه­ ی صدر را در انسان­ عامل بروز بداخلاقی­ ها با اعضای خانواده می ­دانند. دلایل کم شدن سعه­ ی صدر به صورت زیر ذکر گردیده است.

الف) تکنولوژی

ب) آلودگی­ های محیطی(هوا، صوت، ترافیک و ...)

پ) مشغله­ های فکری مختلف

ت) وجود دغدغه­ های زیاد در خارج از خانه

از طرفی یکی از همین دوستان فرموده است که در اکثر مواقع بروز خشونت نسبت به اعضای خانواده به سادگی جبران می ­شود(البته در ظاهر، زیرا دلی که شکست، با زدن چسب مثل روز اول نخواهد شد)، از طرفی خسارت مالی و آبرویی نیز ندارد، همین امر سبب می ­شود که از بروز آن خودداری ننماییم.

2-    درک متقابل

برخی دیگر از دوستان عدم درک متقابل را عامل بروز پرخاشگری می­ دانند. این اعضا معتقدند هر کدام از افراد نسبت به تجربیات و علم خود مغرور است. این غرور به همراه محبتش او را به پرخاشگری در مقابل فرد دیگر وامی­ دارد. جهت رفع این مشکل دوستان راه حل­ هایی را نیز ارائه نموده ­اند:

1-    توجه به محبت طرف مقابل نسبت به خود قبل از جبهه گرفتن در برابر او

2-    مقدم داشتن منطق و استدلال بر بلندی صدا و پرخاش

3-    پذیرفتن حرف حق و عدم لجبازی و غرور

دوستان عزیزی نیز راه­ حل ­هایی را فارغ از علت مسئله(سعه ی صدر یا درک متقابل) مطرح نموده ­اند که می ­تواند در هر شرایطی مشکل­ گشا باشد.

1-    کوتاه آمدن در بحث­ ها

2-    مهربانی کردن

3-    یادآوری رفتارهای الگویمان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

اما یکی از همین دوستان بیان داشته است که اگر ایمانمان ضعیف باشد، راه حل­ها را نم ی­توانیم اجرا کنیم. به عنوان مثال ایمان ضعیف سبب می­شود که بدی­های دیگران را به ذهن سپرده و نسبت به آنان نتوانیم مهربان باشیم.

دوست دیگری نیز فرموده است تلاش برای به دست آوردن علم و پول زیاد اگر باعث آزار دیگران، مخصوصاً اعضای خانواده شود، هیچ ارزشی نخواهد داشت.

در این میان دوست محترمی نیز به وجود معضلی دیگر در خانواده اشاره نموده است و آن هم شوخی بی­ جا و مسخره کردن است.

ببخشید اگر جمعبندی طولانی شد
۰۷ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۴ ام اسی خوشبخت
جمعبندی بسیار خوب بود، ممنون :)

به نظرم جر و بحث های زیاد خانواده رو از هم دور میکنه که متاسفانه الان زیاد شده، راه حلشم شاید همین کوتاه اومدن باشه، ان شالله با تلاش و عنایت خداوند سعه صدرمون زیاد بشه :)
سلام
گاهی اوقات بزرگترها مثل پدربزرگ و مادربزرگ از آدم انتظاراتی دارند. مثلا می خوان هر هفته بهشون سر بزنی. می گن دلمون برات تنگ می شه.

اصلا انگا متوجه نیستن ماها سرمون شلوغه. این همه کار ریخته سرمون. وقت سر خاروندنم نداریم. حالا تو این اوضاع کی حالشو داره از این سر شهر پاشه بره اون سره شهر به اونا سر بزنه. تکنولوژی مال همین موقع هاست دیگه. از اینکه به صورت تلفنی از حالشون خبر داریم بسه دیگه. لازم نیست این قدر هزینه و وقت تلف کنیم، اونارو هم تو دردسر بندازیم.

:)
جمع بندی مطلب خانواده رو فقط مطالعه کردم...
ب نظرم یکی از مسایلی هم ک باعث بحث در خانواده ها میشه داشتن انتظار و توقع در مقابل انجام ی کاریه...
وقتی کار یا وظایفی رو ک داریم با نیت خیر و بدون توقع و خالصانه انجام بدیم دیگه در مقابل اون انتظاری نداریم و با فراغ بال ب خانواده خدمت میکنیم...

درسته...

توقع عامل خشم هم هست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
کلیه حقوق این وبلاگ متعلق به [ یک روزِ بدونِ گناه ] می باشد ; ویرایش شده با توسط پلاک هفت