4- فضولی، کنجکاوی بی جا
کفر بر چهار پایه است: کنجکاوی بی جا (وسوسه)، درگیری و خصومت، کوتاهی و انحراف از حق، و آگاهانه زیر بار حق نرفتن(قسمت از حکمت 30 نهج البلاغه)
با توجه به رفتارهای خود در طول شبانه روز متوجه خواهیم شد که شاید به میزان زیادی توان فکری و ذهنی خود را بر سر کنجکاوی های بی جا تلف می کنیم.(شاخصه کنجکاوی بی جا، عدم وجود منفعت ولو با حاصل شدن نتیجه است)
به عنوان مثال اینکه در خیابان چه حرف هایی بین دو فرد کناری من صورت می گیرد و یا اینکه شخصی که با دوست من سلام وعلیک کرد و رفت، چه کاره است و ...
5- قضاوت
در بسیاری از مواقع انسان نه تنها کنجکاوی بی جا می کند، بلکه به سادگی نیز در مورد افراد و رفتار آنها قضاوت بی جا نیز انجام می دهد.
به عنوان مثال شخصی که در مترو هندزفری در گوش دارد، آدم بدی است یا کسی که لباس نامرتبی دارد آدم فقیری است و ...
نکته اول این که خوب وبد بودن افراد هیچ ارتباطی به من ندارد(یقین داشته باشم که خرابی جامعه به خاطر خراب بودنآن فعل فرد نیست) و دوم اینکه اگر فردی عمل اشتباهی انجام داد، دلیل بر اشتباه بودن فرد نمی شود. به عبارت دیگر اگر کسی خطایی کرد به معنای خطاکار بودن او نیست.
و سوم اینکه هر عملی شامل چهار قسمت است.
الف)جهت(برای رضای خدا، خلق، نفس و ...)
ب) نیت(کمک به نیازمندان، راه افتادن چرخه اقتصادی، رفع عذاب وجدان و ...)
ج) خود عمل
د) شکل عمل(مخفی، آشکار، با طمأنینه، با عجله، با مهربانی، با خشم و ...)
از این چهار قسمت، من تنها متوجه دو قسمت آن هستم که اهمیتشان به مراتب از دو قسمت اول کمتر است.
در این مورد اگر فرد نمی تواند قضاوت نکند، باید سعی کند قضاوت های خود را خوش بینانه کند. به عبارت دیگر سعی کند نیمه پر لیوان را ببیند.
یا ایها الذین آمنو اجتنبوا کثیراً مِن الظّن انّ بَعْضَ الظّنِ اثمٌ
(حجرات، آیه 12)
ای کسانی که ایمان آوردید ازبسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی گمانها، گناه است.
لازم به ذکر است که قضاوت نکردن ربطی به امر به معروف و نهی از منکر ندارد.
ادامه دارد...
بعدا نوشت:
هرکسی برای اینکه میزان حس کنجکاوی بی جا را در خود شناسایی نماید، می تواند هنگامی که با یک عنوان خبری در اینترنت، پیرامون زندگی شخصی افراد مشهور مواجه می شود آن را بیابد.